یک نمازجماعت خااااص...
07 دی 1397
اذان که گفته شد،بلندشدنمازبخواند.دیدهمه نشسته اند و کسی از جابلندنمی شود…
ازهمه ی مهمان ها خواست که آماده شوند برای نمازجماعت.همه هاج و واج به هم نگاه می کردند؛میگفتن نمازجماعت تو مجلس عروسی!!!
عجیب بود،سابقه ای نداشت،خلاصه کم کم همه آماده ی نماز شدند و گفتند:«به شرط اینکه خود داماد امام جماعت بشه.»
با اصرارهمه،نمازجماعت رو به امامت سیدمسعودخواندیم؛نمازی که هیچ وقت از حافظه مان پاک نمی شود.*
(زندگی شهدا اینگونه آغاز می شد،زندگی ما چگونه؟؟؟)
راوی:همسرشهیدسیدمسعود طاهری
*فرهنگنامه ی شهدای سمنان،ج۶،ص۲۳۳