مادرشهیدواسیرعراقی...
23 مهر 1398
مهمترین خاطره من،مربوط به روزشکست حصرآبادان است.وقتی که مجروحین عراقی رابه بخش منتقل کردند،ما تنفرشدیدی ازآنها داشتیم ولی باید به عنوان یک امدادگرمسلمان انجام وظیفه می کردیم؛وارد بخش که شدم دیدم مادرشهیدان شولی،ظرف آبی به دست گرفته اند و باپارچه ای خون اسیران عراقی را از سر و صورتشان پاک می کنند…من خیلی ناراحت شدم .به طرف ایشان رفتم خواستم ظرف آب را از ایشان بگیرم که یکمرتبه گفتند:«اینها اسیر اسلام هستند و باید آنها را مداوا کرد.»
راوی :خانم صفری.آبادان.
کتاب همپای مردان خطر،نوشته ی مرضیه زرکی.