خدمت های خالصانه،همسرانه...
22 مهر 1398
وقتی دیدم که نمیتونم مثل همسرم، برم خط مقدم وبادشمن مزدوربجنگم،تصمیم گرفتم به ستادبیام و به اسلام خدمت کنم.خیاطی و لکه گیری لباسهاروانجام میدادم هیچوقت از کار خسته نمی شدم بلکه ازاین کار احساس غرور میکردم؛ چون به وصیت همسرشهیدم عمل کرده بودم… می گفت خانمم :«بعدازشهادتم جبهه رو فراموش نکنید.» [جبهه امروز من و تو رفیق…جبهه ی فرهنگی + روشنگریه] …………………………. راوی:همسرشهیدنوش آبادی _اهواز برگرفته از کتاب همپای مردان خطر،نوشته ی مرضیه زرکی.